سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای او که جانش ایران بود

برای قهرمانی که در این درن دشت ایران حتی یک کوچه بن بست به نامش نیست. شما حدس بزنید منظورم کیست.

راهنمایی: کلمات پر رنگ دیالوگ های علی حاتمی تو فیلم سوته دلان اشاره هایی است به او. او که جانش ایران بود.

"داداش حبیب اهل روضه نیست. فقط سرِ خاکِ آقام دستمال گرفته بود دستش، می‌زد تو پیشونی‌ش. شبِ چهلم، عینک زده بود چشاشو کسی نبینه گریه کرده. بعدِ آقام نشست پای روضه من‌ و غمِ من‌و خورد. منِ بدبختِ سرسخت."

"بعد از اون تودهنی که خوردیم هر دو
طب و رها کردم
شدم شاگرد دکان مرحوم پدرم دواچی
اما افسوس که در این دکان دوایی نبود برای درد من
جز نسخه ی اون طبیب ارمنی ; ماطائوس عرق فروش
شبانه روزیش کردم ; خاکه رو خاکه که مستیم از گل نیفته"


» نظر

لذت چخوف خوانی


حالا دیگر می دانم و درک می کنم که در کار ما - فرق نمی کند بازی در صحنه یا نوشتن- مهم افتخار و شهرت و یا آن چیزهایی که من آرزو می کردم نیست، بلکه آنچه مهم است توانایی داشتن تحمل و صبر است. باید توانایی حمل صلیب خود را داشت و معتقد بود. من اعتقاد دارم، پس زندگی برایم زیاد سخت نیست و وقتی که به استعداد و ذوقم فکر می کنم دیگر از زندگی وحشتی احساس نمی کنم. (نمایشنامه مرغ دریایی اثر آنتوان چخوف)

این شبهای سرد و طولانی زمستان با چخوف همدم شده ام و چه حال خوبی دارم. لذت بی مثالی که امیدوارم در عصر تلویزیون و ذهن های قالبی انسانها بتوانند آن را درک کنند. سخت است ولی باید امیدوار بود و صبور و مبارز.

پ.ن 1: 17 ژانویه یعنی پس فردا مصادف است با صدو پنجاه و دومین سالروز تولد آنتوان چخوف، نویسنده شهیر روس. چخوف بدون تردید پدر داستان کوتاه در تاریخ ادبیات جهان است. نویسنده پرتلاشی که به معنی واقعی کلمه خودساخته بود و با رنج و تلاشی بیش از آنچه افراد دیگر دارند خود را بر رفیع ترین قله های ادبیات جهان رساند. چخوف در خانواده ای رعیت به دنیا آمده بود و طعم تلخ فقر را در سالهای اولیه عمر خود چشیده بود. او با اراده ای پولادین به مبارزه زندگی بی رحم رفت و موفق شد در 19 سالگی به دانشکده پزشکی راه یابد. چخوف در 25 سال کار ادبی اش سبکی جدید در ادبیات جهان پایه گذاری کرد. سبکی که در آستانه قرن بیستم الهام بخش بسیاری از نویسندگان شد. نمایشنامه ها و داستان های کوتاه چخوف در کنار سایر آثار او پس از 120 سال از خلق شدنشان هنوز طراوت و تازگی دارند و به تمامی زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. چخوف در سن 44 سالگی بر اثر سل درگذشت.

 پ.ن 2 : داشتن آثار چخوف ثروتی است برای هر کتابخانه ای و خواندن گاه به گاه آن لذتی است مانند خوردن یک کاسه آش رشته با کشک بسیار و سیر و نعناع آنهم در تبریز. آه که من گناهکار مدتی است آش رشته نخورده ام.


» نظر

زمستان و خوراک لوبیا چیتی

یکی از بهترین خوراک هایی که هوسش فقط مال زمستان است و سخت می چسبد در این روزها، خوراک لوبیا چیتی است. نه از این کنسروی ها. خوراک لوبیایی که مثل کله پاچه یه هفت هشت ده ساعتی رو شعله کم عمل اومده باشه. کاسه ای لوبیا که توش سیب زمینی چهارگوش و سوسیس حلقه شده هم داشته باشد. با یک تکه نان باگت فرانسوی و فلفل قرمزی که بنا به طبعت بهش اضافه می کنی. این بهترین عیش غروب های سرد زمستان تهران است. اگر از ولیعصر تا انقلاب پیاده رفته باشی به هوای کتاب و تو مسیر برگشت با کتاب هایی که خریدی بری تو یه اغذیه فروشی دنج وگرم و لوبیا  بخوری و کتاب ورق بزنی حال بیشتری هم دارد. اگر کتاب وصیتنامه اسپانیایی آرتور کویستلر یا ایام محبس علی دشتی را از یک دست دوم فروشی خریده باشی، آن وقت با تمام سلولهایت لمس می کنی که چه لذتی دارد بتوانی کتاب در دست داشته باشی و خوراک لوبیا بخوری و سیگاری بگیرانی و برای چند ده دقیقه ای کاری نداشته باشی به کار دنیا و بالاو پایینش.


پ.ن: راستی از امروز راسته کتاب فروشی های خیابان کریم خان قراره گذر فرهنگی داشته باشند. از نشر آبی تا فروشگاه بتهوون تو خیابان سنایی. گفتم خیابان کریم خان و یاد کلیسای مسیحیان سر خیابان ویلا افتادم. امشب شب سال نو مسیحی است، احساسش مثل شب عید خودمان نیست ولی به هر حال هر تحویل سالی نشانه تغییری است و امید که حولی بشود در احوال به قول شاملو.


» نظر

عاقبت کلوزآپ

دیشب فیلم کلوزآپ عباس کیارستمی را دیدم. می دانید که موضوع فیلم از یک اتفاق واقعی و با بازیگران واقعی است. فیلم در سال 1369 ساخته شده. 21 سال پیش و حالا سرنوشت آدمهای واقعی توی فیلم شاید براتون جالب باشه. حسین سبزیان یعنی عشق سینمایی که خودشو جای مخلمباف جا زد و شخصیت اصلی فیلم بود سال 1384 بعد از 3 ماه و 14 روز موندن تو کما تو بیمارستان سینا مرد. علت مرگ سکته مغزی. علت سکته مغزی کمبود اکسیژن در خون. علت کمبود اکسیژن نداشتن بنیه مالی برای خرید اسپری آسم. سن 52 سال.(جدا لازمه به یادش یک دقیقه سکوت کنیم).

محسن مخلمباف که حسین سبزیان عاشق فیلم بای سیکل ران اون بود الان تو پاریسه. آخرین عکسی که ازش دیدم ریش و سیبل نداشت و پاپیون زده بود. حسن فرازمند، که نقش خبرنگار مجله سروش رو بازی کرده بود الان 10 سالی هست تو روزنامه اطلاعات کار می کنه. شعر هم میگه و کتاب شعرش هم به نام برگ و باد امسال منتشر شده. مهرداد آهنخواه پسر خانواده آهنخواه که تو دادگاه از شکایتش صرف نظر نکرد و در آخر با پس گرفتن شکایتش پیام فیلم رو مستقیم خوند مهندس شده تو ایزایران. کتاب اتوکد هم نوشته و خلاصه آدم موفقی شده. عباس کیارستمی کارگردان فیلم کلوزآپ الان تو ژاپن مشغول فیلمبرداری فیلم آخرش به نام پایان هست. فیلم قبلی اون هم به نام کپی برابر اصل با بازی ژولیت بینوش و با سرمایه فرانسوی ها ساخته شد. از بقیه شخصیت ها اطلاعی نتوانستم پیدا کنم.

* دیدن این فیلم را توصیه می کنم.

** عاشق سکانس پایانی فیلم هستم آنجا که دیالوگ بین مخلمباف و سبزیان روی موتور به علت مستعمل بودن دستگاه صدابرداری قطع و وصل می شود و ما نمی فهمیم این دو چه بهم می گویند.


» نظر

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در نوسان قیمت ارز و طلا و در بین شعارها و خط و نشان ها و در میان آمدن و نیامدن مترسکان بر سریر قدرت و در میان این همه در به دری و بی در و پیکری دنیا و بی خیالی آدمهای اتوکشیده عوضی که پزشان با کیف و کفش و ساعت و خانه و ماشین و عطرشان حوصله آدم را سر می برد، این گزارش** مثل پتکی روی سرم خراب می شود و گیج و منگ می شوم و با خودم می خوانم "در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا..." اینجا که نظام سرمایه داری و کاپیتالیسم بی رحم حاکم نیست. اینجا که کمونیسم بی عاطفه حاکم نیست. اینجا که فاشیسم و برتری نژادی حاکم نیست... اینجا که ما از همه چیز مطلعیم اینجا که ما آمار هر پشه ای از مرزمان بگذرد را داریم اینجا که ما حواسمان به همه چیز هست اینجا که کسی گرسنه نیست. اینجا که یارانه هست اینجا که نذر هست هیئت هست طبل و نخل و علم و کتل و هزار قرو قمبیل دیگر هست، اما چرا دیگر مثل سنگ سرد و بیروح شده ایم و به رنجهای آدم های دور و برمان مثل یک فیلم خیره می شویم و منتظریم تا یکی بگوید کات و ما خیالمان راحت شود و انگار کسی نیست فرمان کات بدهد و این فیلم هی کش پیدا می کند و پیدا می کند و پیدا می کند و ما هم انگار در خوابی عمیق هی فرو می رویم و فرو می رویم و فرو می رویم.

* جامعه ای که اخلاق درونی آدمهایش از بین برود جامعه رو به زوال است. اصلا زوال یافته است. حالا هی بانگ بزنند که الله و ...

** http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1913479&Lang=P

 


» نظر

ب ب لود...

ب ب لود ب ب لود ب ب لودت ببارک، ببارک ببارک ب ب لودت ببارک، ایا سمارو فوووووو

دیشب وقتی فرنوش با اون حال تب دارش که 48 ساعته ولش نکرده. با اون لپای گل انداختش و صدای گرفته اش اینو برام خوند دیدم هیچ کادوی تولدی با حال تر از این تو بیست و چند سالی که یادمه تولد گرفتم نداشتم.

امیدوارم انرژی فوق تصوری که من از این کادو گرفتم رو شما هم بگیرید. اینم جدیدترین عکس فرشته کوچولوی من

نمی دونم چه جوری ولی الان آهنگ این شعر که فکر کنم قمیشی خوندتش تو سرم پیچید.

خرسند شدیم از این که امروز رنگی دگر است، نه رنگ دیروز
تا شب نشده، رنگ دگر شد گفتند از این نکته، هزار نکته بیاموز

 


» نظر

لذت افلاطون خوانی

 

با مجموعه آثار افلاطون ترجمه محمدحسن لطفی اول بار در سال 1379 و وقتی به مخزن کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی دست پیدا کردم آشنا شدم و خواندن و یادداشت برداری از آن تا مهر ماه 1380 طول کشید و یکی از بهترین و لذت بخش ترین فصل های مطالعاتی من را رقم زد. مهم ترین ویژگی آثار افلاطون که پیرامون مسائل مهم فلسفه و پرسش های بنیادی انسان است دیالوگی بودن متون آن است که از زبان چند شخصیت درباره یک موضوع بحث می شود و در آخر کلام افلاطون از زبان شخصیت محوری رساله ها که سقراط است بیان می شود و اینجاست که لذت درک و فهم منطقی یک موضوع را می توانید کاملا احساس کنید.

اولین خاصیت خواندن آثار افلاطون نظم دادن به افکار و تمرکز بر موضوعات درون ذهن است و در این شرایط می توان به فضای عالی تری برای تفکر دست یافت. چندوقتی است که مشتاق شده ام دوباره لذت خوانش مجدد آثار افلاطون را تجدید کنم و البته هنوز موفق نشده ام. انتشارات خوارزمی سالهاست که این کتاب را تجدید چاپ نکرده و دست دوم فروشی های راسته انقلاب هم این مجموعه را بسته به نوتر یا کهنه تر بودنش بین 60 تا 150 هزار تومان قیمت گذاشته اند و کاسبی راه انداخته اند برای خودشان. من فکر می کنم حالاحالاها این کتاب چاپ مجدد نخورد و اگر هم بخورد احتمالا بعید نیست مشمول اتفاقی که برای خسرو و شیرین نظامی افتاد شود. به هر حال اگر پول بادآورده ای به جیبمان برسد حتما به افلاطون می رسم. علی الحساب اگر کسی نزدیک کتابخانه عمومی پر و پیمانی هست لذت خواندن مجموعه آثار افلاطون را از دست ندهد. از ما گفتن.

آخرین چاپ مجموعه آثار افلاطون در سال 1380


» نظر
   1   2   3   4   5   >>   >