جانا سخن از زبان ما مي گويي...!
اضطراب شده توشه هر روزه! هميشه تو اعماق ذهنم يه چيزي نويد ميده كه اين وضعيت روزي درست ميشه اما ........
آرزوها همه چون خرمني انباشته شد
كو جنوني كه در اين مزرعه آتش فكنم
از طرف ديگه چشام كم سو شده! سر درد زياد مياد سراغم احساس فرسودگي مي كنم اما :
چرخ بر هم زنم ار غير مرادم گردد
من نه آنم كه زبوني كشم از چرخ فلك