سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم

چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه            تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم           دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب         کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت    امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم                    با پادشه بگوی که روزی مقدر است

 


» نظر