جایی که آسمان بنفش می شود
ارسال شده در
88/10/7:: 1:22 عصر
توسط هادی
ما آزمودیم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
این روزها خیلی هوای سفر دارم. یک سفر به جایی بسیار دور. دور دور. جایی که آسمان بنفش میشود. جایی که مرزها فقط روی کاغذ است و هیچ انسانی بر انسانی دیگر برتری ندارد جز به مهر. جایی که انسانها جز به یاری دست پیش نمی آورند و آرامش رایج ترین احساس است. جایی که هراس وجود ندارد و کودکان شادترین موجودات زمینند. دیروز که عاشورا بود داشتم از نذری خواهرم بر می گشتم خانه. از خیابانهای پر از درگیری که گذشتم فقط این آرزو را می توانستم داشته باشم. بروم جایی که آسمان بنفش می شود.
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
این روزها خیلی هوای سفر دارم. یک سفر به جایی بسیار دور. دور دور. جایی که آسمان بنفش میشود. جایی که مرزها فقط روی کاغذ است و هیچ انسانی بر انسانی دیگر برتری ندارد جز به مهر. جایی که انسانها جز به یاری دست پیش نمی آورند و آرامش رایج ترین احساس است. جایی که هراس وجود ندارد و کودکان شادترین موجودات زمینند. دیروز که عاشورا بود داشتم از نذری خواهرم بر می گشتم خانه. از خیابانهای پر از درگیری که گذشتم فقط این آرزو را می توانستم داشته باشم. بروم جایی که آسمان بنفش می شود.
کلمات کلیدی :
» نظر