در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
در نوسان قیمت ارز و طلا و در بین شعارها و خط و نشان ها و در میان آمدن و نیامدن مترسکان بر سریر قدرت و در میان این همه در به دری و بی در و پیکری دنیا و بی خیالی آدمهای اتوکشیده عوضی که پزشان با کیف و کفش و ساعت و خانه و ماشین و عطرشان حوصله آدم را سر می برد، این گزارش** مثل پتکی روی سرم خراب می شود و گیج و منگ می شوم و با خودم می خوانم "در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا..." اینجا که نظام سرمایه داری و کاپیتالیسم بی رحم حاکم نیست. اینجا که کمونیسم بی عاطفه حاکم نیست. اینجا که فاشیسم و برتری نژادی حاکم نیست... اینجا که ما از همه چیز مطلعیم اینجا که ما آمار هر پشه ای از مرزمان بگذرد را داریم اینجا که ما حواسمان به همه چیز هست اینجا که کسی گرسنه نیست. اینجا که یارانه هست اینجا که نذر هست هیئت هست طبل و نخل و علم و کتل و هزار قرو قمبیل دیگر هست، اما چرا دیگر مثل سنگ سرد و بیروح شده ایم و به رنجهای آدم های دور و برمان مثل یک فیلم خیره می شویم و منتظریم تا یکی بگوید کات و ما خیالمان راحت شود و انگار کسی نیست فرمان کات بدهد و این فیلم هی کش پیدا می کند و پیدا می کند و پیدا می کند و ما هم انگار در خوابی عمیق هی فرو می رویم و فرو می رویم و فرو می رویم.
* جامعه ای که اخلاق درونی آدمهایش از بین برود جامعه رو به زوال است. اصلا زوال یافته است. حالا هی بانگ بزنند که الله و ...
** http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1913479&Lang=P
کلمات کلیدی :
» نظر