حالا دیگر می دانم و درک می کنم که در کار ما - فرق نمی کند بازی در صحنه یا نوشتن- مهم افتخار و شهرت و یا آن چیزهایی که من آرزو می کردم نیست، بلکه آنچه مهم است توانایی داشتن تحمل و صبر است. باید توانایی حمل صلیب خود را داشت و معتقد بود. من اعتقاد دارم، پس زندگی برایم زیاد سخت نیست و وقتی که به استعداد و ذوقم فکر می کنم دیگر از زندگی وحشتی احساس نمی کنم. (نمایشنامه مرغ دریایی اثر آنتوان چخوف)
این شبهای سرد و طولانی زمستان با چخوف همدم شده ام و چه حال خوبی دارم. لذت بی مثالی که امیدوارم در عصر تلویزیون و ذهن های قالبی انسانها بتوانند آن را درک کنند. سخت است ولی باید امیدوار بود و صبور و مبارز.
پ.ن 1: 17 ژانویه یعنی پس فردا مصادف است با صدو پنجاه و دومین سالروز تولد آنتوان چخوف، نویسنده شهیر روس. چخوف بدون تردید پدر داستان کوتاه در تاریخ ادبیات جهان است. نویسنده پرتلاشی که به معنی واقعی کلمه خودساخته بود و با رنج و تلاشی بیش از آنچه افراد دیگر دارند خود را بر رفیع ترین قله های ادبیات جهان رساند. چخوف در خانواده ای رعیت به دنیا آمده بود و طعم تلخ فقر را در سالهای اولیه عمر خود چشیده بود. او با اراده ای پولادین به مبارزه زندگی بی رحم رفت و موفق شد در 19 سالگی به دانشکده پزشکی راه یابد. چخوف در 25 سال کار ادبی اش سبکی جدید در ادبیات جهان پایه گذاری کرد. سبکی که در آستانه قرن بیستم الهام بخش بسیاری از نویسندگان شد. نمایشنامه ها و داستان های کوتاه چخوف در کنار سایر آثار او پس از 120 سال از خلق شدنشان هنوز طراوت و تازگی دارند و به تمامی زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. چخوف در سن 44 سالگی بر اثر سل درگذشت.
پ.ن 2 : داشتن آثار چخوف ثروتی است برای هر کتابخانه ای و خواندن گاه به گاه آن لذتی است مانند خوردن یک کاسه آش رشته با کشک بسیار و سیر و نعناع آنهم در تبریز. آه که من گناهکار مدتی است آش رشته نخورده ام.
کلمات کلیدی :
»
نظر