سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوشا اینگونه پرواز

 

یادش آمد که بر آن اوج سپهر

هست پیروزی و زیبایی و مهر

 فر و آزادی و فتح و ظفرست

نفس خرم باد سحرست

 دیده بگشود به هر سو نگریست

دید گردش اثری زین ها نیست

 آن چه بود از همه سو خواری بود

وحشت و نفرت و بیزاری بود

 بال بر هم زد و بر جست از جا

گفت : که ای یار ببخشای مرا

 سال ها باش و بدین عیش بناز

تو و مردار تو و عمر دراز

 من نیم در خور این مهمانی

گند و مردار تو را ارزانی

 گر در اوج فلکم باید مرد

عمر در گند به سر نتوان برد

 شهپر شاه هوا ، اوج گرفت

زاغ را دیده بر او مانده شگفت

 سوی بالا شد و بالاتر شد

راست با مهر فلک ، همسر شد

 لحظه یی چند بر این لوح کبود

نقطه یی بود و سپس هیچ نبود

 *بخش پایانی شعر عقاب، شاهکار جاودان دکتر پرویز ناتل خانلری

 


» نظر