محرم ماه متفاوتی است. نه که آسمان و خورشیدش گونه ای دیگر باشد، که هر روز خدا مثل یکدیگر است به لطف خدا. از این جهت که کمی سرمان را بالا می آوریم و موسم پریدن می شود. بعضی می پرند، بعضی بال می زنند، بعضی ادای بال زدن دارند، بعضی فقط نگاه می کنند، بعضی عین خیالشان نیست و بعضی ...
یک چیزی که در عاشورا وجود دارد و خیلی آدم را اذیت می کند این است که در یک زمان بقدری همه مصلحت سنج می شوند که حقیقت را به راحتی بر سر نیزه می کنند و ککشان هم نمی گزد. این است که تمام روزها ممکن است عاشورا باشد و تمام زمین ها کربلا حتی همین حالا. همین جا. تنهایی حسین در کربلا چیزی نیست که فقط ما برایش گریه کنیم. همه موجودات دو عالم در عاشورا عزا می گیرند. عزای حقیقت. روزی که خون کمترین بهای ماندن در صراط حق است. بزرگی حرف قشنگی میزد، میگفت: روز عاشورا می دانی چرا همه گریه می کنند؟ چون آخرین پنج تن آل عبا از دنیا می رود. بله سفره جمع می شود و وای به حال ما گرسنه ها. اینه که عاشورا نذری خوردن و نذری دادن میشه یه کار واجب که از مرگ میتونه نجاتت بده. کرم آقامونو شکر.
این روزها عجیب دلنشین است صدای استاد شجریان در آلبوم بیداد.
یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟
خون چکید از شاخه گل باد بهاران را چه شد؟
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد؟
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخواست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد؟
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟
کلمات کلیدی :
»
نظر